-
جوجه
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 01:33
زمستان بود اما جوجه ای سخت می لرزید و می گردید دور خویشتن جوجه غمگین ، زار و افسرده ولی بی بال و پر پر برای رفتن اما با دلی بیچاره تر... واله ، حیران ، جوجه ی بی سر زبان خنده تقدیر بر او مرزبان ... آب دیده بر غمش کافی نبود بر گناه خویش هم راضی نبود بر غمش مجبور بود و بی سبب محصور بود لاجرم مأیوس مانده ، از خودش مهجور...
-
ترم جدید و جایزه
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 01:10
همسرم گفت اگه بیست واحد این ترمتو پاس کنی جایزه داری...(پارسال ترم اول۱۹واحد داشتیم و این ترم۴واحد اضافه کردم) میخوام بگم انقد ضعف ازم دیده که اینجوری تشویقم میکنه..!
-
از دیالوگ های ماندگار
شنبه 21 مهرماه سال 1397 00:24
« نذاشتم تموم زندگیم رو درگیر خودت کنی ، تو فرصت درست عاشق شدن رو ازم گرفتی ، فرصت اینکه از دوست داشتن و دوست داشته شدن لذت ببرم ... » حافظ رمان شوره زار نوشته معصومه آبی
-
فاطیما ؛ گل حساسم
شنبه 21 مهرماه سال 1397 00:02
فکر کنم بعد این مدت اول بایدسلام کنم. سلام... دیروز فاطیما رو بعد از چند هفته دیدم بهتون نگفته بودم که مدت هاست ازمون دور شده و دیگهخونه شون تو این شهر نیست... اصلا شاید بخاطر نبود کسی مثل فاطیماست که اینجوری خودمومریض و حساس کردم حدود یک هفته بود شنیده بودم فاطیما بارداره ؛ از وقتی شنیده بودم احساس خاصی داشتم؛ولی...
-
همراه اول وقتی *121# رو اختراع میکرد ...
یکشنبه 1 مهرماه سال 1397 14:15
حتی فکرشم نمیکرد یه روز یکی مثه من یک ساعته شو فعال کنه و چند نفری ازش استفاده کنن و بعبارتی روسِشو بکشن! پی نوشت : این جور بسته ها واسه من که سعی میکنم کمتر نت بیام بهترین گزینه هستن دارم سعی میکنم در سایه سلامتیم از زندگی لذت ببرم
-
جواب آزمایش
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1397 16:37
مامانم جواب آزمایشمو گرفت اگرچه از نظر خودم علائمی تیروئید پر کار داشتم اما تیروئیدم نرمال بود و قند خونم ۸۷ از باقی اسمای داخل برگه هم سر در نمیارم .
-
دندون عقل
شنبه 3 شهریورماه سال 1397 19:48
چیزی تا شکافته شدن لثه آبسه کرده م و سر بر آوردن مهمون ناخونده ای به نام دندون عقل نمونده ... و این در حالیه که هیچ دل خوشی ای برای با شوق زندگی کرد ن ندارم و باز هم این در صورتیه که کمتر از چند ساعته که از دومین سفر تابستونه م برگشتم. فردا میرم و جواب آزمایش تیروئیدمو میگیرم. امیدوارم بزودی بتونم راهی برای اقناع...
-
زندگی کردن ؛ تلف بودن ، پلاسیدن ...
شنبه 3 شهریورماه سال 1397 19:23
نطفه ای را پرورش دادن ، برای زندگی کردن و این تکرار تکرار است ... . . . # فرخزاد
-
آهنگ فقط ....
سهشنبه 30 مردادماه سال 1397 22:41
. . . . . الهه ناز از معین
-
رگ
سهشنبه 30 مردادماه سال 1397 17:50
دوستان جدیدا احساس میکنم علاوه بر رگ دست چپ و رگ پشت پای راست و تی کشیدن قلب ، گاهی وقتا وقتی احساس میکنم در ناخودآگاهم موضوع ناراحت کننده یا استرس زایی وجود داره و من حتی در اون لحظه بهش فکرم نمیکنم ...... نقاط دیگه ای هم هستن که دچار این گرفتی ضعیف و کوتاه میشن.نقاطی مثل رگ بین ساعد و مچ . به نظرتون طبیعیه؟ متأسفانه...
-
افکار مشوش و بی اشتهایی
سهشنبه 30 مردادماه سال 1397 06:40
اشتهام داره بهتر میشه ... اما خدا کنه اتفاق غیر منتظره بدی نیفته! چون من از اون آدمایی هستم که سریع آب میشم،حتی در عرض دو روز... که از یه طرف اسید معده ، از یه طرف بی اشتهایی ، از یه طرف غصه! چه شود ...
-
جهان بی نظم:/
دوشنبه 29 مردادماه سال 1397 06:36
دیروز از ساعت ۵ و نیم تا ۵ دقیقه به ۷ اومدم از بسته شبانه م استفاده کنم ، داشتم فیلم گل یخ رو تیکه تیکه رد میکردم که یهو ارور داد که دیگه بالا نمیاد! سریع پی اولین فکری که به سرم زد و همیشه هراسش باهام هستو گرفتم شارژمو چککردم و در کمال تعجب دیدم از هشت تومن شارژم فقط یه ریال مونده!ولی من که بسته داشتم و .... داشتم...
-
پنجره فولاد
جمعه 26 مردادماه سال 1397 14:02
دوستان جای شما خالی مشهدم خواستم بگم روبروی پنجره فولاد دعاتون کردم ایشالله هرجا که هستین لبخند از ته دل روی لبتون باشه! ؛)
-
نا ثابت
سهشنبه 23 مردادماه سال 1397 06:57
دیگه دارم به این نتیجه میرسم که چیزی از ثبات نمیدونم. در واقع نه میدونم و نه میتونم... تو هفته ای که گذشت چند روز در افسردگی کامل بسر می بردم و این در حالی بود که روز بعد از روز سوم ، دچار هیجان بودم و خودم هم علتشو نمیدونستم . شایدم اون چند روز عزا گرفتن و در غم سنگین فرو رفتن برای به وجود اومدن یه حال خوب کافی بود...
-
گروه خونی
سهشنبه 23 مردادماه سال 1397 06:22
یادتونه قبلا تو یکی از پستای وبلاگ در مورد دلیل بعضی تاثیرات منفیم رو دوستام از روی شوخی گفتم : « فکر میکنم گروهخونیم O - باشه؟ امروز رفتم آزمایشگاه و گروه خونیمو فهمیدم ... . . اوی مثبت بود
-
چمه؟
جمعه 19 مردادماه سال 1397 21:30
امروز اصلا خوب نبودم بیشتر روزو بدون ذره ای عذاب وجدان ، خوابیدم .... چند روزه به هر دری میزنم جلوی راهم بسته ست. رنگ پریده تر از همیشه م ، اگرچه گشنه م میشه اما اشتهایی ندارم روزی فقط چند لقمه غذا میخورم بیشتر از همیشه تشنم میشه و فقط میلم به نوشیدنی هاست نمیتونم حتی ظرفای غذا رو بشورم با اینکه زیاد میخوابم زیر چشمام...
-
دیجی کالا
سهشنبه 16 مردادماه سال 1397 01:10
تو نرم افزار دیجی کالا بعد از دیدن عکسای « کمد » تایپ کردم : « گنجه » . . . آثار نظامی گنجه ای اومد بالا:/ امیدوارم اجناس بزودی پایین باد تا مجبور نشم هی اسم محصول تو اینترنت بزنم و بگردم.
-
باد میزنه و ...
جمعه 12 مردادماه سال 1397 16:39
نقاشی پرتره رنگ روغن امیرعلی که سوم راهنماییم کشیده بودمش از رو دیوار می افته پایین ... من دارم رمان میخونم اما با افتادنش اشک تو چشمام جمع میشه
-
لحظات سخت ... در آستانه دومین سالگرد ازدواجمون
پنجشنبه 11 مردادماه سال 1397 00:10
فردا دومین سالگرد ازدواجمونه اما من قراره برم مشهد ، یه امتحان سرنوشت ساز دارم و همسرم ... میخواست باهامون بیاد ولی آقای علیجانی گفته بود که یه کار مهم مشهد داره و همسرم فردا تنهاست خوشم میاد لحظات سخت ، همیشه از زمین و آسمون برام میباره .
-
پنیر با نون ! :))
دوشنبه 8 مردادماه سال 1397 22:55
محمد مهدی اومد تو اتاقم مامانم گفت برا محمد مهدی ساندویچ پنیر درست کنم رفتم تو آشپزخونه و همینطور که مشغول بودم چشمم به کره ها خورد و از محمد مهدی پرسیدم : « پنیر خالی؟ » . . با ژست خاص فیلسوفانه ش جواب داد: نه .. پنیر با « نون!»:| طفلی میخواد معلم علومم بشه!
-
ماست
چهارشنبه 3 مردادماه سال 1397 04:08
کاملا مشخصه کارگردان سریال « گمشدگان » یه شخص کاملا سرد مزاج بوده! اونم سرد از نوعه سودا!!! تازه دیالوگ هاشونم ماسته #به چه امیدی فیلم ایرانی ببینیم؟؟
-
نجات از کادوی تولد!:))
چهارشنبه 20 تیرماه سال 1397 02:04
دیروز در مقایسه با روزای عادی تو خونه ما ، یکی از پر مهمون ترینا بود.البته خوش گذشت:) خاله فاطمه و خانواده ش که از مشهدد و از عید به بعد نیومده بودن خونه ما ، برای عیادت رسول اومده بودن و حدود ساعت شیش و نیم عصر رفتن ؛ یعنی بعد استراحت بعد از ناهار . و خاله نجمه ( حلیمه ) هم که بارداره و تا دیشب _ که اومدن خونه مون _...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 تیرماه سال 1397 00:19
الان مهمون داریم مامان و دو تا داداشای فاطیما ، محمد و میثم هستن اومدن عیادت رسول رسول داره پانتومیم اجرا میکنه:)) تازه از منم داره دعوت میکنه داور شم! من رفتم بای:)
-
روز شوم
دوشنبه 11 تیرماه سال 1397 12:22
تازه بیدار شده بودم و در همون حالت با گوشی و میرفتم...مامانم بهم گفت مواظب غذا باشم و با بابام رفت... قبل اینکه بره صحبتای بابا رو شنیده بودم...ظاهراً حرفاشون در مورد اتفاقی بود که برای مهدی دوست رسول افتاده بود ؛ همون دوستش که پنج ماه پیش تصادف کرد و به قفسه سینه ش آسیب رسید . در حال غذا درست کردن بودم که مامانم در...
-
سلام...
چهارشنبه 6 تیرماه سال 1397 02:37
. . . دلتون برام تنگ نشده ؟ حرف دارم ولی دیگه به مرحله گفتن نمیرسه.. دفن میشه.
-
نوستالژی دبستان
دوشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1397 01:09
دبستان که بودیم سرود کار میکردیم البته تو مدرسه دارالقرآن _ که مدیرش بابام بود _ هم تواشیح و،هم سرود و حتی نمایش کار میکردیم ( تو یکی از نمایشا نقش اول رو داشتم ) یکی از بهترین و عالی ترین سرودایی که کار کردیم و خوندیم و مقاوم آورد سرود مرد طریقت بود تک خوان داشتیم و هر بار سرود رو میخوندیم از شدت زیباییش مست می شدیم!...
-
کینه....... الی الأبد(حرف هایی که حُناق می شوند)
دوشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1397 00:46
-
غسالخانه
جمعه 28 اردیبهشتماه سال 1397 12:10
دم در غسالخانه ایم همین عید نیمه شعبان با عمه رفته بودیم تفریح آخرین تفریح عمرش. نزدیک اذون ظهره عمو بزرگم بیشتر از همه گریه میکنه هر چی نباشه با عمه پشت سر هم بودن ؛ قضیه فرق میکرد ... پسر عمو هام میپرسن « چرا آقاجان رو آوردین؟» قراعت سوره انفطار توی گوشمونه....
-
سرما
جمعه 28 اردیبهشتماه سال 1397 11:22
انگار از آب بودم با کمی سرما یخ میزدم ... . . ۲۷_۲_۹۷ روز به خاک سپاری عمه
-
گریه مرد کوچک ( مکمل پست قبل )
پنجشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1397 23:22
بابام اومد و هیچی به روی خودش نیاورد وقتی برای عوض کردن لباسش رفت بیشتر از حد معمول تو اتاق موند... برادر کوچیکم محمد مهدی ۵ ساله طبق عادت سر و صدا میکرد مامانم گفت که حتما بابا خبر داره جرأت نزدیک شدن به بابا رو نداشتم همیشه از اینجور موقعیتها فراری بودم ولی باید میگفتم........ شروع کردم به نوشتن پیامک : « تسلیت...
-
روز اول ماه رمضون و ....
پنجشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1397 22:17
. . . عمه م به چه سادگی فوت کرد بابام قرآن دوره ست و هنوز نمیدونه........... . . بعد از سال ها ... امشب مادربزرگم دیگه تنها نیست مادر بزرگی که اونم ماه رمضان ۸۸مارو ترک کرد لطفاً شب جمعه ای ... لطفاً براشون صلوات و فاتحه بخونید ممنونم
-
به وضعی دچاریم ...
شنبه 22 اردیبهشتماه سال 1397 12:15
. . . که هم میترسیم بمیریم هم دیگه دلمون نمیخواد زندگی کنیم
-
زمان ثبت نام پنجمین آزمون استخدامی اعلام شد
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1397 00:34
آزمون ۱۵ تیره و از ۲۳اردیبهشت ثبت نامش شروع میشه گفتم شاید خبر خوشی برای بعضی بازدید کننده ها باشه پس به اشتراک گذاشتمش با آرزوی موفقیت
-
نامردی یعنی ...
سهشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1397 00:08
. . . بی هیچ دلیلی همراه اول سیمکارتتو بسوزونه! —————— —————— —————— —————— —————— پی نوشت: هم مجدد باید مبلغی بابت فعال شدن دوباره ش بدم هم هر چی شارژ داشتم بر باد رفت
-
مسمومیت بر اثر گاز
شنبه 1 اردیبهشتماه سال 1397 00:16
دیشب تقریبا همین موقع ها بود که مامانم از منی که تو اتاق رسول درس میخوندم سر زد . مامانم چیزی گفت و من در جواب به شوخی و با لحن خاصی گفتم : اگه بمیرم چی؟ با شنیدن این جمله ، با اینکه قبلا از گرم بودن لوله بخاری اطمینان حاصل کرده بودن مامانم دوباره برگشت و به لوله دست زد ؛ لوله سرد بود ! بابام بخاری رو روی شمعک گذاشت و...
-
جسارت.
شنبه 18 فروردینماه سال 1397 21:14
. . . همین الان از وبلاگی خارج شدم که... میخواستم برای نویسنده ش بنویسم « فکر میکنم جسارت موندن در این وبلاگو ندارم » ! . . از بس دنیا هامون فرق دارن با هم ... × اطلاعات پروفایل بروز رسانی شد.
-
متکدی جوان
جمعه 17 فروردینماه سال 1397 01:38
شب قبل از شب یلدا بود با همسرم رفته بودیم سوپر مارکت تا کمی پنیر پیتزا و قارچ بخریم داخل مغازه جز ما و فروشنده کسی نبود پشت به همسرم مشغول جدا کردن قارچ های سالم بودم که شخصی وارد مغازه شد قبل از اینکه فرصت کنم به عقب نگاه کنم متوجه صدای صاحب مغازه شدم که خطاب به همسرم ، بی محابا و ظاهراً عصبی ، طوریکه شخص نو ورود...
-
با سلامی چو بو ..
جمعه 17 فروردینماه سال 1397 01:16
سلام دوستان احوال شما!خوبید؟خوشید؟سال جدیدتون مبارک! خواستم بگم آهنگ وبلاگو برداشتم حالا دیگه میتونین راحت باشین! ولی ای کاش میگفتین آهنگ اذیتتون میکنه خب من از کجا میدونستم اشکال از گوشی قدیمی منه که پخش خودکار ش کار نمیکنه!کاش شما هم مثل افسانه راحت حرفتونو میگفتین! بهرحال شرمنده م دوستان!حلال کنید!
-
از مطالب به اشتراک گذاشته شده _ اسمشو میذارم عشق اشتباهی
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1396 02:36
خدا نیاورد روزی را که آدمیزاد در اوج تنهایی، یک چیز متفاوت بخواهد..اگر "یک نفرِ" در میان روزها و لحظه های تکراری ، وارد زندگیت شود ، خیلی چیزها را بهم میزند.. آن موقع است که فکر میکنی او، همان آدمیست که تا به حال نبود.. همانی که تفاوت را در زندگی تو ایجاد خواهد کرد..همانی که قرار بود در اوج تنهایی ، دستانش...
-
Candy crush ( گزارش من و آخرین وضعیت روانی )
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1396 17:10
باورتون میشه به این بازی اعتیاد پیدا کردم ؟ طی دو هفته پیش ۷۰مرحله رد کردم و الان حس بدی از این بازی بهم دست میده ؛ حس میکنم یه جورایی معتاد شدم!:/ این موضوع درباره عکاسی هم صدق میکنه زیاد عکس میگیرمو زیاد روشن کار میکنم چه به وسیله نرم افزار و چه به وسیله افکت ها و فتوشاپای گوشی. نمونه هاشو اخیرا دوستان تو کانال...
-
الی الیاسوج المکرمه
پنجشنبه 3 اسفندماه سال 1396 15:22
. . . https://www.aparat.com/v/iJLla دردناکه برای آرامش روحشونم که شده صلوات و فاتحه ای نثار کنید الهی که قرین رحمت و بخشش خداوند قرار بگیرن.آمین #سقوط هواپیما #الی الیاسوج المکرمه #علیرضا جامه ای
-
در راستای سقوط هواپیما ...
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1396 00:15
. . . ۲۰ سال بچه تو بزرگ کنی ، حفظ کنی ، سخت درس بخونه پزشکی یاسوج بیاره... که سال دوم با بلیط یه سره هواپیما قربانی بشه ! روزمو با خبر پیدا شدن اجساد قربانیان سقوط هواپیما شروع کردم ... چه خبر دردناکی. و اگه این مثالو زدم به این دلیل بود که فاطمه دالوند از نظر سنی به ما نزدیک تره خدا بیامرزتشون و روح همشون شاد....
-
هواپیمای آسمان ...
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1396 02:19
دیشب شاید قربانی های امروز با خودشون این طور گفتن : _ « زود بخوابیم که فردا « پرواز » داریم ... » #تا_زمان_داریم_قدر_همو_بدونیم
-
یکی نیست بگه خب من که داشتم درسمو میخوندم ...!
شنبه 21 بهمنماه سال 1396 04:27
علی رغم مخالفتام برام گوشی گرفتن بعد تهدید میکنن فردا جمعش میکنیم:) اگه اسم این کار " تناقض" نیست پس چیه؟D: . . چرا وقتی میدونید مشکل ساز میشه بازم به فکر آسایش آدمین؟ [پفک را لای دندان هایش قایم کرده و در فکر تلگرام کتاب زبانش را باز می کند ... ]
-
من و آن شدن دوباره
جمعه 20 بهمنماه سال 1396 02:02
از وقتی تلگرام فیلتر شد آن نشده بودم و امشب با پیامایی از طرف دوستانم نفیسه(هم اتاقی و تخت بالاییم) مریم ، زهرا نجفی(هکلاسی و دوست دبیرستانم) ، محدثه ، زهرا رجبی(دختر همسایه) ، مهری(دوست هفت ساله م) ، مریم اسماعیل نژاد (هم اتاقیم)و عاطفه (همکلاسی دبیرستانم)مورد لطف قرار گرفتم. ممنون دوستان
-
نوستالژی شماره ۱
جمعه 20 بهمنماه سال 1396 01:54
. . . با مهری و فاطمه میرفتیم کتابخونه درس میخوندیم ... #یادش بخیر حالا مهری نی نی داره 3>
-
گوشی جدید
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1396 20:29
. . . Gallaxy on5 خوبه? _______________ #پی نوشت شاید نه…آره؟؟
-
امروز ...
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1396 02:43
صبح با زنگ تلفن از خواب بیدار شدم همسرم بود. ساعت ده و نیم صبح با هم رفتیم پوشاک خاتون برام لباس خرید یه ساق شلواری ضخیم و گرم ساپورت دو رنگی که مدل دار بود جوراب گرم خاکستری و یه تونیک مشکی خیلی قشنگ... تازه از اتاق پرو اومده بودم بیرون که خانم فروشنده رو به من گفت که یکی از تونیکای خردلی نیست ... همونیکه دزدگیر...
-
طبش قلب ...... (با صفحه کلید عربی تایب میکنم)
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1396 23:20
از دیشب جهار بار سراغم اومده و جرقه ش وقتی خورد که به آینده ای نزدیک از زندکیم فکر کردم و یه جورایی شوک بهم وارد شد. مادرم میکه از جند روز قبل بیش زمینه داشتم و شاید حق با اون باشه ...... برای عوض کردن حال و هوام میخواستم بیام تلکرام و اکه شد یکم با دوستام حرف بزنم ؛ ولی بعد اینکه کرفتمش یادم اومد کوشیم مشکل آنتن داره...
-
تو خوابم تست بزنید!
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1396 01:13
شبکه 5 با خودش چی فکر کرده؟:) کی ساعت یک شب تدریس تست کنکور میبینه؟!! اونم اول هفته با مدارس.....! حتی پشت کنکوریام باید خواب باشن الان... تعجب نکنید اگه من این وقت شب بیدارم؛ که منم اگه تلویزیونو خاموش نمیکنم بخاطر یو اس بی وصل شده بهشه! و دیگر هیچ... از طرفی نمیتونم بخوابم، طپش قلب دارم.