مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

ذهن فانتزی ساز غمگین من ...

دلم به نرمی موم است و نرم تر هر روز 

پر از آشیانه بغضم و شاید

 تهی تر از دیروز ...

که من آستانه صبرم به آسْمان آمد .


# بغض

# صبر 

# حنّا_آریانژاد


کاروانی از شعر

کتابی که باعث شد به ادبیات , شاعرا و زندگی شخصیشون بیش از اندازه علاقمند بشم !

این کتاب بدون اغراق , محبوب ترین کتابیه که تا بحال ازش استفاده کردم

طبق فهرست صفحات اولش , در پنج جلد جمع آوری و چاپ شده و سرشار از شعرای ناب فارسیه که به انتخاب خود مرحوم مهدی سهیلی _ گرد آورنده محترم کتاب که شاعری توانمند هست _ انجام شده

" کاروانی از شعر " جزء کتابای نسبتا قدیمی محسوب میشه و احتمالا تاریخ چاپش به دهه چهل یا آخرای دهه سی برگرده !

ولی به عنوان خواننده ثابت این کتاب باید بگم خوشبختانه گذر زمان نه تنها از جذابیت این کتاب کم نکرده , بلکه برعکس به نظر میرسه در صورت مطالعه , طرفدارای بیشتری هم پیدا کنه ... 

همون طور که یکی از طرفدارای جدا نشدنیشو , در سال 91 جذب کرد

طوری که با خوندن این کتاب بهش دل بست و هر جا می رفت باید این کتابو همراه خودش می برد ! 

.

.

.

( البته اعتراف می کنم که یه بار مشهد خونه خاله م جا گذاشته بودمش p:

که بعد از تحویل , نیاز به تعمیر پیدا کرده بود :| )


این کتاب به چاپ جدید ,

ارزشی به قیمت 69000 تومن داره

امیدوارم اگه از کتابخونه یا هرجای دیگه تهیه ش می کنید ...

از خوندن تک تک اشعارش که به طورنامنظم

تشکیل میشه از شعرشاعرای مختلف و قالب های متفاوت _ از بیت فرد ( اصطلاحا :تک بیتی ) گرفته تا قالب هایی مثل مستزاد و قطعه و غزل _ ... لذت ببرید

با آرزوی شادکامی. 


___________________________________


_ از ضعف زدم تکیه به دیوار و نگفتی 

کاین صورت بی جان که به دیوار کشیده ؟


_ روزگاری که برادر ز برادر بگریزد ;

کنج آسوده به جز سایه دیوار نداری ...


_ ز من در عشق , شیرین کار تر نیست !

چرا فرهاد را افسانه کردند ؟!


_ تو را مانند گل گفتم , ز داغ شرم می سوزم

ز چشم آینه دیدم که تو بر خویش مانندی

تو را با اشک پروردم , ندانستی و باکی نیست

نداند تلخی رنج پدر را هیچ فرزندی ...


مهدی سهیلی



... ما باز آمدیم !!

بی قراریـ ـهای من پیدا بود از روی من ؛

تیرگی چهره ام شاهد بر احوالات من !

ظلمت رخسار من ، از شرم من بس آریا ؛

دشمنان کافرم ـ از زشت سیرت ـ پاریا...
« قاران قوش »

زهرا جان تولدت مبارک !

سلام دوستان ...
امروز یعنی 16 مهر  ، روزیه که یکی از بهترین دوستای مجازیم ـ زهرا فصیحی هرندی ـ وارد نوزده سالگی میشه ...

از همینجا ـ با وجود مسافتی که بینمون هست ـ عمر طولانی و پر برکتی براش آرزو میکنم


و اما کادوت !!!
(که ناقابله ...)

« سلام ای روح من!ای راحت جانم!
سلام گرم گرمم را پذیرا باش!
رفیق نازکم!ای مهربانی ها!»
ـ همان هستی ـ
تویی آن ازهر زهرا ...
درون قلب من باشی
تو ای دائم در افکارم !
نگاهم گر کنی خواهم ، که باشم تا به آخر مسخ چشمانت ...
تویی آن ماه زیبا رو ؛ نشسته بر دلی تیره ...
همه انجم خوردند غبطه ـ به آن صورت ـ بروی ناز زیبایت ...
به زیر چادر مشکلی چقدر محبوب می گردی ...
تو در آخر ، به این شیوه مرا مجذوب خود کردی !!
برایت من ، بخواهم از خدا رحمت ...
گهر عمری به دور از رنجش و زحمت ...

«قاران قوش»

قالب : «نیمایی»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت :

ویرایش شد

(حواس نمیذارن واسه آدم... :) 

من باز مهربون شدم :'/

همی دارم غمی در خود ...




ز تاکستان ، ز ترکستان ، همی دارم غمی در خود ؛

که گر گویم ، همی ترسم ، که پالیزت شود وادی ...