ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دلم به نرمی موم است و نرم تر هر روز
پر از آشیانه بغضم و شاید
تهی تر از دیروز ...
که من آستانه صبرم به آسْمان آمد .
# بغض
# صبر
# حنّا_آریانژاد
کتابی که باعث شد به ادبیات , شاعرا و زندگی شخصیشون بیش از اندازه علاقمند بشم !
این کتاب بدون اغراق , محبوب ترین کتابیه که تا بحال ازش استفاده کردم
طبق فهرست صفحات اولش , در پنج جلد جمع آوری و چاپ شده و سرشار از شعرای ناب فارسیه که به انتخاب خود مرحوم مهدی سهیلی _ گرد آورنده محترم کتاب که شاعری توانمند هست _ انجام شده
" کاروانی از شعر " جزء کتابای نسبتا قدیمی محسوب میشه و احتمالا تاریخ چاپش به دهه چهل یا آخرای دهه سی برگرده !
ولی به عنوان خواننده ثابت این کتاب باید بگم خوشبختانه گذر زمان نه تنها از جذابیت این کتاب کم نکرده , بلکه برعکس به نظر میرسه در صورت مطالعه , طرفدارای بیشتری هم پیدا کنه ...
همون طور که یکی از طرفدارای جدا نشدنیشو , در سال 91 جذب کرد
طوری که با خوندن این کتاب بهش دل بست و هر جا می رفت باید این کتابو همراه خودش می برد !
.
.
.
( البته اعتراف می کنم که یه بار مشهد خونه خاله م جا گذاشته بودمش p:
که بعد از تحویل , نیاز به تعمیر پیدا کرده بود :| )
این کتاب به چاپ جدید ,
ارزشی به قیمت 69000 تومن داره
امیدوارم اگه از کتابخونه یا هرجای دیگه تهیه ش می کنید ...
از خوندن تک تک اشعارش که به طورنامنظم
تشکیل میشه از شعرشاعرای مختلف و قالب های متفاوت _ از بیت فرد ( اصطلاحا :تک بیتی ) گرفته تا قالب هایی مثل مستزاد و قطعه و غزل _ ... لذت ببرید
با آرزوی شادکامی.
___________________________________
_ از ضعف زدم تکیه به دیوار و نگفتی
کاین صورت بی جان که به دیوار کشیده ؟
_ روزگاری که برادر ز برادر بگریزد ;
کنج آسوده به جز سایه دیوار نداری ...
_ ز من در عشق , شیرین کار تر نیست !
چرا فرهاد را افسانه کردند ؟!
_ تو را مانند گل گفتم , ز داغ شرم می سوزم
ز چشم آینه دیدم که تو بر خویش مانندی
تو را با اشک پروردم , ندانستی و باکی نیست
نداند تلخی رنج پدر را هیچ فرزندی ...
مهدی سهیلی
بی قراریـ ـهای من پیدا بود از روی من ؛
تیرگی چهره ام شاهد بر احوالات من !
ظلمت رخسار من ، از شرم من بس آریا ؛
دشمنان کافرم ـ از زشت سیرت ـ پاریا...
« قاران قوش »
از همینجا ـ با وجود مسافتی که بینمون هست ـ عمر طولانی و پر برکتی براش آرزو میکنم
و اما کادوت !!!
(که ناقابله ...)
« سلام ای روح من!ای راحت جانم!
سلام گرم گرمم را پذیرا باش!
رفیق نازکم!ای مهربانی ها!»
ـ همان هستی ـ
تویی آن ازهر زهرا ...
درون قلب من باشی
تو ای دائم در افکارم !
نگاهم گر کنی خواهم ، که باشم تا به آخر مسخ چشمانت ...
تویی آن ماه زیبا رو ؛ نشسته بر دلی تیره ...
همه انجم خوردند غبطه ـ به آن صورت ـ بروی ناز زیبایت ...
به زیر چادر مشکلی چقدر محبوب می گردی ...
تو در آخر ، به این شیوه مرا مجذوب خود کردی !!
برایت من ، بخواهم از خدا رحمت ...
گهر عمری به دور از رنجش و زحمت ...
«قاران قوش»
قالب : «نیمایی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت :
ویرایش شد
(حواس نمیذارن واسه آدم... :)
من باز مهربون شدم :'/
ز تاکستان ، ز ترکستان ، همی دارم غمی در خود ؛
که گر گویم ، همی ترسم ، که پالیزت شود وادی ...