ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
.
.
.
ظاهرش با انگشت قرینه ش تو اون یکی دستم فرق داره و فکر میکنم استخونش پکیده!
ازین رو میخوام برم بیمارستان عکس برداری کنم ازش
هرچند رسول میگه این انگشت دیگه برات انگشت نمیشه -__-
برادرهمسرمم که اتاق عمل خونده میگه احتمال داره مویه کرده باشه و برید ازش عکس بگیرید
و وقتی از علائمش گفتم ، گفت پس احتمال اینکه تاندونش مشکل پیدا کرده باشه رد میشه و احتمالا استخون ترک برداشته!
دیگه الله اعلم
اگه رفتم دکتر میام اینجا میگم
برای خنده عکسشم شاید گذاشتم
.
.
فردا سومین جلسه آموزشیمه!
البته مربیم یا میگه خودت بکش
یا میگه من میکشم تو خودت نکته هاشو بگیر ( ینی حتی انتظار داره تغییر فشار دستشم موقع کشیدن بفهمم!)
راستی فاطمه هم باهام میاد! و کلاسمون تقریبا خصوصی هستش
این هفته فاطمه رو سه بار دیدم و جالبه بعد از سه چهار سال گذشته از دوره مدرسه ما باز با هم تو پیاده رو ها قدم میزنیم! در حالی که جفتمون هم بزرگتر شدیم و هم تغییر کردیم ...
دیروزم کلاس بودیم
مربیمون رفته بود و من و فاطمه همونجا داشتیم نقاشیامونو بهتر میکردیم
من رنگ روغنم و فاطمه آبرنگ
همینجور نشسته بودیم که دیدم فاطمه داره میخنده
گفتم چی شده!؟
گفت این نقاشیو قرار بود تکمیل کنم تو تولدت بهت بدم! خندم گرفت و گفتم : آخه تو که تولدمم سه روز بعدش یادت اومده میخواستی کادو بدی بهم!؟ اصلا اینکه فقط دو تا گلشو رنگ کرده بودی!
که دیدم جدی شد و گفت : آخه دیگه وقت نکردم نقاشی رو کامل کنم
و طفلک حقم داشت آخه همون چند تا گلم طبق آموزشی قبلیش طول کشیده بود:))
ولی وقتی چند دقیقه بعد نقاشیش تکمیل شد روشو مایل کرد به طرف راستش و نقاشیو به طرف من که طرف چپش نشسته بودم گرفت و با خنده گفت : بیا اینم هدیه تولدت!!
منم یکم اول مکث کردم که فک کنه میخوام واقعا اولین کار تکمیل شده شو ازش بگیرم!گفتم رحم میکنم بهت و میذارم اولین کارتو نگه داری! :)
و بدین ترتیب قراره طبق قراردادی که هنوز خودش خبر نداره وقتی حرفه ای شد یه نقاشی خیلی خوچکل اونم بخاطر حرفی که خودش زده بود ازش بگیرم ... :))
بهههله مگه نمیگن دست به مهره حرکته !؟اینم همونه!