مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

همین کارا رو میکنید که آدم یهو میذاره میره !


.

.

.

نظراتِ (!) جدیدِ وبلاگْ کو ؟!! 


_________________________

نجمه ، افسانه ، ز ... ?! 

فردا به دیدنت میام ...

.

.

.

هنوز صدات تو گوشمه ...

و یادت که می افتم بغض میکنم ...

اکرم شال سبزتو با خودش برد

سر سفره ناهار روز سومت _ که از گلوی هیچکس پایین نرفت _ 

افسوس خوردیم که کاش اون روز روز عروسیت بود و ناهار ختمت ، غذای عروسیت ...

امروز دو بار چشمام پر اشک شد بخاطرت ...

امیدوارم همونطور که مادرت خواب دید جای خوبی داشته باشی .

شب اول قبرت سر درد بدی شدم که بیشتر از پنج ساعت طول کشید

فردا عصر به دیدنت میام.


منو ببخش ...

شرمنده بخاطر حرفی که زدم

 کاش به حرفت گوش نمیدادم و چیزی که میخواستی رو بهت نمی گفتم ...

 متاسفم ... 

.

.

.

همسرت ...

لحظه ای خوشحالم اما ...

.

.

.

لحظه ای بسیار غمگینم  

همان هستم که روزی خویشتن را می پرستیدم

 نمی دانم چه خواهد شد

 گرفتار چه باید شد ...

همین دانم که ره جویم ؛

گریبانم بدست باد و شولایم چو برگ بید

 امّیدم به سوی چشمه سوزنده خورشید ...

 آشوبم ؛ « دمی آسایشم »

 _ این است رویایم _  

که گاهی ، گاه گاهی ، 

بنوشم جرعه ای از آب آسایش ؛

 شوم سیراب ...

که دلگیرم


حنّا . ج

96.2.17


.

.

 از دل برآمد  ؛

 امیدوارم بر دل نشیند .

خب ...

از اشتباه بزرگمم یک سال گذشت ... 

.

.

.

امیدوارم بخشیده بشم