مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

رسول و شاهکارش!

داداشم رفته بود سربازی یادتونه ؟ رشته ش مهندسی برق قدرت بود ... اطلاعاتشو گرفته بودم  نتایج  ارشدشو دقایقی پیش دیدم حدس بزنید چی شد؟؟

.

.

.

همه زیر گروهارو مجاز روزانه شده بود!!!!!!

اگرم تا امروز نتیجه شو نگاه نکرده بودم واسه این بود که برگه اطلاعاتش گم شده بود

دیروزم (=دیشب) شیفت شب نگهبانی بود چهار صبح زنگ زده بود  

بهش گفتم برگه تو گم کردم....:( گفت عب نداره من که انتخاب رشته نمیکنم:/

منم الان قبل دیدن نتایج استرس گرفتم یه لحظه ولی خودمو با این حرفش آروم کردم و گفتم اون که نخونده و در کمال ناامیدی اومدم پایین تا اینکه......دیدم همه زیر گروهای رشته شو مجاز شده!! 

و امروزم تولدش بود!


تو اولین روز از شروع تابستونم .... :|||

.

.

.

اولین بند از انگشت حلقۀ دست راستم بخاطر ضربۀ پای داداش کوچیکم از بند در رفت!

ینی الان در وضعیتیه که حتی نمیتونم خمش کنم :|

ینی قشنگ دور مفصل اول انگشت یاد شده پف کرده!

حالا  دردش بماند ... :/


پنیر با نون ! :))

محمد مهدی اومد تو اتاقم

مامانم گفت برا محمد مهدی ساندویچ پنیر درست کنم

رفتم تو آشپزخونه و همینطور که مشغول بودم چشمم به کره ها خورد و از محمد مهدی پرسیدم : « پنیر خالی؟ »

.

‌.

با ژست خاص فیلسوفانه ش جواب داد:

نه ..

پنیر با « نون!»:|

طفلی میخواد معلم علومم بشه!