مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

بت سرکش

دست بر گونه من کوفت به قصد سیلی
_چو حریری بر سنگ_
که ورا باور نیست
کآدم بی سر و پایی چو من عاشق شده است
کز همه کِبر و منیّت یا عُجب
مَخلَصی یافته ، فارق شده است.

بعد از آن رفت و همه هوش مرا
جمع بر پیرهَنَش با خود برد
دسته گل های
 مینای مرا
سردی تیر نگاهش افسرد.

دست بر گونه خود میمالم :
باورم نیست که او
در تهوّر و جسارت
و چنین گستاخی
علم آموخته ، حاذق شده است.

یارب این خاطی
اکنون به نیاز ،
خواهشی داشته از درگاهت
که اگر مصلحت است
 این بت سرکش را
روزی اش کن بر من !

کاین من ِ بی سر و پای ِ سراپا تقصیر
که کنون از همه جا درمانده
این چنین بیچاره
از پی وصل آهوی غزال ،
دست بر دامن رازق شده است.

۹۹/۲/۶
۴:۳۴٬

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد