ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
http://uupload.ir/files/9c6g_img_20160311_213728.jpg
http://uupload.ir/files/xz1x_img_20160311_214419.jpg
http://uupload.ir/files/ypdg_img_20160308_155712.jpg
http://uupload.ir/files/gsb6_img_20160308_155810.jpg
مفهوم « شاهکار » از نظر هرکس متفاوته ! یکی به ماکارانی شفته میگه شاهکار ؛ یکی به ماهی زعفرونی سرخ شده ای که ساعت 4 عصر آماده شده ؛ یکی هم به ... !
« خانم خونه دار » خوبی نبودم
این یه اعترافه ...
ساعت هشت با هراس ! از خواب پاشدم
انتظار داشتم وقتی میرم توهال ببینم امیرعلی تا الان خواب مونده و نرفته مدرسه ! ولی وقتی رسولو کنار بخاری دیدم خیالم راحت شد ...
گفت : « دیر رفت مدرسه »
هیچ سرزنشی هم نکرد !
گفتم : « تو چرا نرفتی دانشگاه ؟ »
جواب داد : « هنوز مونده ... »
( سرپرست خوبیه ! و هوای همه چیزو داره ...
تا الانم شایستگیشو به نحو احسن نشون داده )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فاطیما _ این کمک دست متواضع بدون منت ! _ رفته مشهد
گفته بود « پس فردا » ( یعنی امروز ) دوباره میاد ( بدون اینکه حتی ازش بخوام D: )
دیشب زنگ زده بود و از امیرعلی سراغ منو گرفته بود ... شاید از نزدیکای حرم زنگ زده بود و میخواست از راه دور سلام بدم ، شایدم میخواست قرار امروزمونو کنسل کنه !
ولی من نتونستم بش زنگ بزنم آخه گوشیم خاموش شده بود _ شارژرمم دم دست نبود ... بعدم که قاطی مشغله ها فراموشش کردم :|
فکر کنم باید برم شماره شو حفظ کنم < !
دختر خاله م پیام داده بود : « پس فردا ( = امروز ) میام پیشت »
امروز صبح کلاس داشته [ تدریس _ زبان ] ... ( = تبلیغ )
قراره بعدش بیاد اینجا ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمیدونم از کجای خونه شروع کنم !
از اتاق نا مرتب خودم ... از جارو زدن راهرو ، آشپزخونه ؟
یا از توده ظرفای کثیف ؟!
.
.
.
مامان جان کجایی که یادت بخیر !