مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

هم_کلاسی

بالاخره برگه رو میدم و میام بیرون

همکلاسیم با خنده رو به استاد میگه : « هر کی که خوب نشه این [...] نمره کاملو میگیره! »

قبل از اینکه استاد واکنشی نشون بده میگم :

« حرفاشو جدی نگیرید ، داره خودشو توجیه میکنه ! »

.

.

میایم بیرون و همکلاسیم مشغول احوال پرسی با یه خانم میشه

میبینم همکلاسی دیگه م علامت میده به سمتش برم . اونم از کیفیت سوالا و عملکردم می‌پرسه و من براش تعریف میکنم ...

همکلاسی قبلیم بهمون میرسه و با من هم قدم میشه

راه میریم و من همزمان با شروع قدم هام دو تا ضربه کوچیک به پام میزنم

همکلاسیم با مهربونی ازم می‌پرسه : « زانوت درد می‌کنه ؟ »

جواب میدم نه ؛ 

یه مشکل [دیگه] دارم .

و اون  نمیپرسه چه مشکلی  .

به یاد حرفش به استاد می افتم

و  به این فکر میکنم که «همکلاسی .. تو از آشفتگی های  من  چه میدونی؟»

آدما

چقد بده وقتی لباس جدید یا قشنگ می پوشی همه تحسینت می کنن ...

ولی وقتی خودت خوبی انگار نه انگار ...

بالاخره آدمیزاده و به امید ،  زنده 

.

.

.


_______________________________

گیجگاهم تیر می کشه از درد

نمیتونم بخوابم ...

اینم از آشفتگی من ...

التماس دعای زیاد و از ته دل