مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

بالأخره راضی شدم برم کلاس نقاشی

.

.

فردا سومین جلسه آموزشیمه!

البته مربیم یا میگه خودت بکش 

یا میگه من میکشم تو خودت نکته هاشو بگیر ( ینی حتی انتظار داره تغییر فشار دستشم موقع کشیدن بفهمم!)

راستی فاطمه هم باهام میاد! و کلاسمون تقریبا خصوصی هستش

این هفته فاطمه رو سه بار دیدم و جالبه بعد از سه چهار سال گذشته از دوره مدرسه ما باز با هم تو پیاده رو ها قدم میزنیم! در حالی که جفتمون هم بزرگتر شدیم و هم تغییر کردیم ...

دیروزم کلاس بودیم 

 مربیمون رفته بود و من و فاطمه همونجا داشتیم نقاشیامونو بهتر میکردیم 

من رنگ روغنم و فاطمه آبرنگ

همینجور نشسته بودیم که دیدم فاطمه داره می‌خنده

گفتم چی شده!؟

گفت این نقاشیو قرار بود تکمیل کنم تو تولدت بهت بدم! خندم گرفت و گفتم : آخه تو که تولدمم سه روز بعدش یادت اومده میخواستی کادو بدی بهم!؟ اصلا اینکه فقط دو تا گلشو رنگ کرده بودی!

که دیدم جدی شد و گفت : آخه دیگه وقت نکردم نقاشی رو کامل کنم

و طفلک حقم داشت آخه همون چند تا گلم طبق آموزشی قبلیش طول کشیده بود:))

ولی وقتی چند دقیقه بعد نقاشیش تکمیل شد روشو مایل کرد به طرف راستش و نقاشیو به طرف من که طرف چپش نشسته بودم گرفت و با خنده گفت : بیا اینم هدیه تولدت!! 

منم یکم اول مکث کردم که فک کنه می‌خوام واقعا اولین کار تکمیل شده شو ازش بگیرم!گفتم رحم میکنم بهت و میذارم اولین کارتو نگه داری! :)

و بدین ترتیب قراره طبق قراردادی که هنوز خودش خبر نداره وقتی حرفه ای شد یه نقاشی خیلی خوچکل اونم بخاطر حرفی که خودش زده بود ازش بگیرم ... :))

بهههله مگه نمیگن دست به مهره حرکته !؟اینم همونه!