مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

روز دانشجو ...

.

.

.

روز بیکاران آینده مبارک ... D:

تا جایی که یادمه ...

فقط یکی از دوستام هست که لپاش قابلیت «چال شدن»دارن!

و اون شخص کسی نیست جز :

... فاطیما 

دوستم تولدت مبارک



تقدیر بر یکی شدن

خب ...

بیشتر از یه سال ،

از اون روزایی که

 وقتی کنار هم بودیم و کسی از ازدواجش حرف میزد

 و تو خطاب به من می گفتی :" فقط من و تو موندیم ! " گذشت ...

و حالا !

بعد از حدود یازده ماه

 از پیچیدن خبر ازدواج من

تو هم ازدواج کردی !

و با بله گفتنت

یه رویداد یهویی رو رقم زدی ...

.

.

# فاجعه خانم ! _ فاطمه جان _  

[ پِیوَندِت مُبارَک ! ]

امیدوارم تا زمانی که " #  می رود " ! D:

در کنار هم ، با خوشی و شادکامی زندگی کنید

و در پناه خدا باشید

# با آرزوی خوشبختی و سعادت


 


زنگ خطر :/

امروز عروسی داییمه ...

الان خونه مون کاروانسراست !

.

.

.

شارژ نتمونو از الان « پکیده » :| بدونید ! :|

۱۳۲وّمین روز ...

سلام

امروز یازدهم آذرماه ،

چهارمین ماهگرد ازدواجمونه

و به عبارتی ۱۳۲مین روز محرمیتمون ...

شاید براتون جالب باشه اگه بگم ...

توی این مدت چهار ماهه ،

من و همسرم [ با ارفاق !! ] فقط ۲۹ روز در کنار هم وقت گذروندیم !

.

.

.

التماس دعا برای عاقبت بخیری :))

از مناسبتای خاص اخیر اینکه ...

نهم شهریور روز اعلام نتایج رشته های دارای شرایط خاص بود 

ده شهریور تولد بابام ...

 _ من و فاطیما به پیشنهاد خودش و مامانم کیک و شیرینی پختیم _

یازده شهریور ماهگرد پیوندمون بود و من و همسرم مشهد الرضا بودیم

و بالاخره امروز سیزدهم شهریور ...

تولد نزدیک ترین و دلسوزترین دوستم « فاطیما » ؛

و  البته سالگرد « ازدواج پدر و مادرم » که امسال مصادف شده با سالگرد ازدواج « حضرت فاطمه (س ) و حضرت علی ( ع ) » ...




______________________________________

پی نوشت :

شاید شهریوریا آدمای خیلی منطقی ای نباشن ،

ولی طبق منطق زندگی خودشون عمل میکنن !!

درست مثل پدرم ،

آذرباد

و فاطیما ...

ιllιlı در سایه ایزد تبارک ، عید همگی بود مبارک ιllιlı

سلام دوستان

متاسفانه شارژ نتم دیشب تموم شد ؛

نتونستم پیش از موعد ارسال کنم


این پست مال دیشبه :


شارژ نتم بزودی قطع میشه

سال نو رو مجبورم « پیشاپیش » تبریک عرض کنم

خب سال 94 برای من سال خوبی نبود

ـ نه اینکه ناشکر باشم ـ

چون اتفاقات ناخوشایند زیادی برام پیش اومد

از اینکه این چند ماهه خواننده وبلاگم بودید ازتون ممنونم

مختصر و مفید ... « عیدتون مبارک » !


این شعر زیبا هم ،

تقدیم شما ...


... هرچه را ویرانگر پاییز در هم ریخت ، غارت کرد و برد

هر چه را سرمای دی یک سر به نابودی سپرد

وانچه را کولاک بهمن ، زیر پای خود فسرد ...

باز می سازد بهار !
تار و پودش تشنه ی سازندگی است ؛
در نهادش نیرُوی جان آفرین زندگی است !
با نسیمش هرچه خواهی ،

سبز و سرخ و رنگ و بوست ؛

وین همه آبادی و شادی از اوست ...


بوی جان می آید اینک از « نفس های بهار »
دست های پر گل اند این شاخه ها بهر نثار
چون بهار ای همسفر!

ای راهی این رهگذار !
« همتی سازنده از جان نفس هایت برآر » !


با پیام دلکش « نوروزتان پیروز باد »
با سرود تازه « هر روزتان نوروز باد »
شهر سرشار است از لبخند ؛
از گل ، از امید ...

تا جهان باقی است این آیین ، جان افروز باد !


سال خوبی براتون آرزو می کنم

.

.

.


التماس دعا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


خوش بحال کوهبید ...

درخت سر سبز سرشار از امید


حنــّــا . ج 


☃ فاطمه جان ، تولدت مبارک ☃

  ❂ در شبان غم تنهایی خویش ،

عابد چشم سخنگوی تو ام !

من در این تاریکی ،

من در این تیره شب جان فرسا ،

زائر ظلمت گیسوی تو ام


❂  گیسوان تو پریشان تر از اندیشه من ؛

گیسوان تو شب بی پایان ،

جنگل عطر آلود ،

شکن گیسُوی تو ،

موج دریای خیال ...


کاش با زورق اندیشه شبی ،

از شط گیسُوی مواج تو من ،

بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم ...

کاش بر این شط مواج سیاه ،

همه ی عمر سفر می کردم !


من هنوز از اثر عطر نفس های تو سرشار سرور ،

گیسوان تو در اندیشه من ،

گرم رقص موزون ...

کاشکی پنجه من ،

در شب گیسُوی پر پیچ تو راهی می جست

چشم من ، چشمه زاینده اشک ...

گونه ام بستر رود !


کاشکی همچو حبابی بر آب ،

در نگاه تو تهی می شدم از بود و نبود ...

وای باران ،

باران ،

" شیشه پنجره را باران شست ...

از دل من اما ! چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟! "


این شعر زیبا تقدیم به « تو » ...

دوست  ناب همیشگی !

کسی که تو مقطع پیش دبستانی باهاش همکلاسی شدم و چند سال بعد تو سن ۱۳ سالگی دوباره با هم همکلاسی شدیم

ولی [ صمیمیت ] دوستیمون فعلا فقط ۲ ساله ست !

بنابر این از صمیم قلبم امیدوارم هر اتفاقی که نتیجه کنکور رقم بزنه ، بازم این ارتباط ادامه پیدا کنه

« همیشه بیادتم ؛ یادم کن لطفا »

و اما ...

« هرگز لبخند را ترک نکن ! حتی وقتی ناراحتی ... »

چرا که ...

« آرزویم همه سرسبزی توست ... دائم از خنده لبانت لبریز ! هستی ات پر گل باد ... »

.

.

.

 # تولدت مبارک #  ...

امیدوارم از نتیجه کنکورت کمال رضایت داشته باشی و در کل هجده سالگی پر باری ...



با اجازه محتوای کادو رو قرار میدم


لینک عکس


لینک عکس


( پست کادوی مهری هم بروز شد )


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فاطمه چیزی راجب کادوپیچی سیم ثانیه ای شنیدی ؟ < !

زمان ارسال نهایی پست : 4:48


عروسی

سلام

تازه از عروسی مهری برگشتیم

با وجود فاطمه و خواهر و مادرش ... مگه میشه خوش نگذره ؟!

هر چند تا عصر ، روز خوبی نداشتم ...

# افسانه جان ، تولدت مبارک #

روزی که تو آمدی
شعر نابی بودی !
طوفان شد و پیکانی آتشین
در نقطه ای از جهان فرود آمد …
و من با تو باور کردم
که می شود هم پای رنگین کمان در باران قدم زد !


# دوست و هم کلاسی عزیزم !
تولد هفده سالگیت مبارک
#

امیدوارم بزرگترین موفقیت هفده سالگیت ، « نتیجه کنکورت » باشه !
با آرزوی موفقیت روز افزون
جملکس ها و عکس نوشته های متولدین اسفند
... مرموز و پنهان !!!

# تولدت مبارک #

با اینکه پنج ماه از آخرین صحبتمون میگذره ، تاریخ تولدت بطور عجیبی تو ذهنم مونده ... شماره موبایلتم تو حافظه ضعیفم هست !

اسما ؛ آشناییم با تو ، اگه از نوع عجیب نبود ، معمولی هم نبود ...

یادمه  اولین صحبتامونو تو چتروم فروم داشتیم ( اون شب علی رغم میل باطنیم اومده بودم چتروم ) ... وقتی آدرس مطالب علمی از بچه ها خواستی این من بودم که وبلاگ یکی از بچه ها رو بهت دادم و بعد ... صحبتمون توخصوصی گل انداخت ...

تو فکری می کردی صحبتمون به دوستی صمیمانه مون ختم بشه ؟

دفعه اول صحبت بهم گفتی : « باور میکنی اگه بگم نیم ساعته داری با یه عرب زبان حرف میزنی ؟ »

صحبتمون چقدر طولانی شد ...

شاید با من موافق باشی اگه بگم از بین همه اتفاقای بینمون ، اختلاف سلیقه هامون از همه بارز تر و جالب تر بود و من همش از خودم می پرسیدم : « علت ادامه دار بودن دوستیمون چیه ؟ » ( سوالی که همیشه و در مورد ارتباطم با همه دوستام از خودم می پرسم )

از اختلاف سلیقه هامون گفتم ... از دعوا هامونم بگم ! شاید اگه بگیم شروع کننده همه شون  تو بودی اغراق نکرده باشیم ! ( اینجا باید بهت بگم : دختره بی مبالات !  )

وقتی رو بحث کردن و حرف زدن مصمم بودیم و چت نواری خراب بودو یادت میاد ؟ خون خونمو میخورد وقتی انتظارشو نداشتم و می دیدمت ... [ دلم برات تنگ می شد ... و دل تو هم !

یادته شماره تو بهم ندادی ؟ ... بماند ( ! ) که بعد از یه مدت خودت پیشکشش کردی 

بروت نیاوردم و گله نکردم ؛ ولی شارژ نداشتم و بهت نگفتم ... اون شب رفتیم خونه پسر عموم ... بعد از دو سه تا پیامک که از طرف من با تک زنگ جواب داده می شدن ، پیام دادی و گفتی : « اگه شارژ داری و موقعیتش نیست یه تک ، اگه شارژ نداری دو تا تک !  » و اونوقت بود که من ...

ولی مگه از رو میرفتی !!!

انگار اصلا برات مهم نبود که جوابی نگیری ... قانع بودی به اینکه من حرفاتو میخونم ... به این میگن « اطمینان و محبت صادقانه » ...

و اما ارتباط الانمون با اون موقع ها فرق میکنه ... و شاید باید بگیم « ... ـارتباطی نیست ! »

و « حیف » ...

نوشتم تا بدونی بیادتم

امیدوارم به آرزوها و رویاهایی که بخاطرشون اینقدر مصمم شدی که از دنیای نت و متعلقاتش دست برداشتی ، برسی

دوست من ! تصمیم جدی ای که گرفتی قابل تقدیر و تحسینه ...

17 سالگی پر باری داشته باشی دوست سه ساله مجازی من !

.

.

.

تقدیم به اسما ؛ زیبا ترین آسمان ...

سید دوست داشتنی !

# تولدت مبارک #




# سالگرد ازدواجت مبارک #

تو را

در صبحانه موسیقی می جویم

وقتی که به نت های چکیدن آب در لیوانت

خیره است

در لرزش طیاره ها

وقتی به نام تو برخورد می کنند

و تو را نمی یابم

مگر هنگامی که در آینه ها خیره ام

در گردبادی تیره از حنجره ها، سربازان، حاکمان

و سکوت دستش را باز می کند

تا آبی بنوشم که تو تقدیسش کرده ای...


# دوست و همزاد عزیزم !

به یاد آور شبی را که لباس زیبای سفید پوشیده بودی ؛

شبی که صدای تکبیر و شعار مردم کوچه آرایشگاه ـ که آن موقع ها کوچه ما نیز محسوب می شد !  ـ باعث تعجب و خنده ما شد و طنین انداخت روی خلوتی که حاکم بود ...  #

همان شبی که از من دعوت کردی به جشنتان بیایم ؛ اما من نیامدم !

همان شب « سیب زمینی » و « قارچ » ... 


ـ همان شب « آشکاری هویت

طرد شده  » ! ـ

...

مهری خانم و آقا جواد !

# سالگرد پیوند [از نوع آسمانیــ]ــتون ! مبارک #

[ان شاء الله] بزودی شیرینی عروسیتون

و بعد از اون شیرینی قبول شدن « مهری » عزیز ...

( تو رشته مورد علاقه ش ...  )

# فهیمه جان تولدت مبارک #

امروز ، 3 / 11 / 94 تولد هجده سالگی دوست و همکلاسی ریزه میزه م فهیمه ست

* تولدت مبارک *

5odv_img_20160121_211423.jpg

tc41_img_20160122_112251.jpg

# تولدت مبارک #


روز تولد تو روز نگاه باران

بر شوره زار تشنه بر این دل بیابان

روز تولد تو ، گویی پر از خیال است !

یاس و کبوتر و باد ، در حیرت تو خواب است

.

.

.


هر انسان لبخندی از خداست و تو زیبا ترین لبخند خدایی ...

تولدت مبارک اسلیپی بیوتی


( درسته یشمی نیست ... ولی امیدوارم بهت بیاد دوست من )

دیگه م فکر نکن فراموش کارم


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


قرار بود شب بیام و غافلگیرت کنم ( البته نه مثل عصر !!! ) ؛

ولی تا از مدرسه اومدم بابام گفت : بابا لباسامو اتو کن ...

مامان گفت : بابا میخواد بره مشهد

و اون موقع بود که من نقشه هامو بر باد رفته دیدم !

آخه هنوز نه کارت پستالی خریده بودم ، نه کاغذ کادویی و نه پاکت نامه ای داشتم ! داداشمم که نبود :|

کاغذ کادو هرجور بود جور کردم ( = پیدا کردیم  )

متن روی کادو هم که بدون شرح !!! یهویی شد ببخشید

.

.

.

بخاطر بخشش ، بخاطر لطف و بخاطر «بودنت» ازت ممنونم

امیدوارم هجده سالگی پرباری داشته باشی و شاد باشی همیشه

# روزت مبارک #