مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

فاطیما و تصمیماتش ! D;

امروز ظهر از یازده تا دو فاطیما از بس زنگ زده بود گوشی خودم و خودشو پکونده بود ! تا اینکه آخرین بار جواب دادم و گفت : قرار نبود اگه تنها بودم بیای اینجا درس بخونیم !؟ من که تازه حافظه م به کار افتاده بود گفتم چرا ... و تا یک ساعت بعد خونه شون بودم.

تازه نشسته بودیم که گفت : « گوشیمو میدی بالا سرته ؟ »

تا اینو گفت به پشت سرم نگاه کردم و از دیدن  گوشی جدیدش(!) که یه نوکیای ساده با جلد قرمز بود  جا خوردم !

با حالتی شبیه بُهت برگشتم بهش نگاه کردم که زد زیر خنده ! 

با خنده پرسبدم : « گوشی خودتو چیکار کردی ؟! »

با اعتماد به نفس عجیبی گفت : جمعش کردم ... میخوام درس بخونم!   :)

.

.

.

فاطیما است  دیگر !

میخواد کنکور انسانی بده امسال !

میخواد بعد سه سال ادامه تحصیل بده :) 

.

.

ایول نداره عایا ؟:)