مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را ...


براش فرستادم : 


« تو همانی که دلم لک زده لبخندش را


او که هرگز نتوان یافت همانندش را 


منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد 


غزل و عاطفه و روح هنرمندش را 


از رقیبان کمین کرده عقب می ماند


هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را 


مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر


هر که تعریف کند خواب خوشایندش را


مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد


مادرم تاب ندارد غم فرزندش را 


عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو


به تو اصرار نکرده است فرایندش را 


قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت


مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را 


حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید 


بفرستند رفیقان به تو این بندش را : 


منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر


لای موهای تو گم کرد خداوندش را »


کاظم بهمنی


جواب داد :


« منم آن ترک که گویم همه جا ورد زبان

که درین کون و مکان ، هیچ ندیدم همانندش را

من برایت همه چی را فراهم کردم ... ( :| )

یک کمی مایه خوشبختی ؛ دگر هیچ که ترفندش را !

... ( = سانسور _ شخصی  )

... ( = سانسور _ شخصی  )

من شدم شهره شهرم که بگویم اینک

که هر آن چه نوشتم ، جفنگ است برایندش را »


به این میگن بداهه !!!   

... « به چه مانند کنم ... » ( شعری از پدرم )

.:: به چه مانند کنم؟ ::.

( نظیره گویی از شعر « به چه مانند کنم شاعر مرحوم ، مهدی سهیلی » )


به چه مانند کنم موی پریشان ترا ؟

به یکی هاله دود یا به أغصان (1)درخت مجنون
به یکی دسته از یال سمند (2)
یا به یک دامنه کوه و کمند؟
یا به الطاف و رقیقی که بود در پنبه وَش ،

یا به طولانی اشعارِ ، عرفانی حافظ در نظم ؟


به چه مانند کنم حالت ابروی ترا ؟

به خم محراب که سویش بکنند راز و نیاز
یا به رُبعی که برون افتد از گوشه بدر (3)
یا به یک کنگره از گوشه قصر ؟ 

یا به رنگین کمانی که ظهور آید از تابش نوری در آب ،
یا به تیری که پرتاب شود مثل شهاب ؟


به چه مانند کنم حالت چشمان ترا ؟

به منور شدن خورشید کز پی ابر ...
به یک جام شراب ،

یا به یک هِزّ (4) نسیم به آن بحر ــ زمانی که منور کند از امواجش ! ــ

یا به یک جقّه که برون افتد از آتش سنگ (5) ؟


به چه مانند کنم سرخی لبهای ترا ؟

به دو چند دانه آلو یا به یک سیب ،

که براق شود از تابش نور ...

یا به چند جام که در افتند به بلور ؟
یا به بزمگه (6) عشاقان در سور (7)
یا به لولو و مرجان یا به یکی الماس سمور (8) ؟


به چه مانند کنم صورت أصوات (9) ترا ؟

به نوای بلبل مستی که بنالد از شوق ،
یا به آن شیهه اسبی که به صاحب دهد از دور پیام ؟
به ترنم(10) که برآید از ریزش رود
یا به امواج بحاری (11) که برآید از لُجّه آب
یا به کبکی که خرامان شود از قله کوه ؟


به چه مانند کنم حالت دستان ترا ؟

به یکی پیچک که آویزان شده از شاخه تاک
یا به چنگال کبوتر که گه گه (12) بنشیند بر چوب
یا به اطناب رتیلی که تنیده بر در غار
یا به شهری که شود حیلت (13) مور
یا به یک گیره که گیرد همه نوع البسّه (14) با بود و نبود


به چه مانند کنم پیکره و نقش ترا ؟

به یکی حجله تابان عروس
یا به یک کعبه ایصال عوان (15)
یا به بتکده و دیر خرابات مغان؟
یا به اسبی که بود زیر لجام یا به انوار خداوندی در ظلمت شب

یا به خِنگی (16) که در حین تصور فرقی نیست با برف نزول ... (17)


شاعر : پدر عزیزم

( کپی تنها با ذکر منبع  )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

راهنمای متن :
1 : شاخه ها
2 : اسب زرد
3 : ماه شب چهارده
4 : وزش
5 : سنگ آتش
6 : مجلس
7 : جشن
8 : افسانه ای
9 : صدا ها
10 : صدا
11 : دریا
12 : گاهگاه
13 : دام ــ بهانه
14 : لباسها
15 : جایی که یاران سعی می کنند به آن برسند
16 : اسب سفید
17 : برف باریدنی

18 : تلاش ــ کوشش


... از توجهتون ممنونم