مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

چه کسی می آید ...

« چه کسی می آید

بکشد دست به زیر چشمم

که مگر قطره ای از غم هایم

که سمجّانه رود سوی لب غم بارم 

روبد و باز مزین بکند

این لب گشته خموش

به «تبسم»که مبادا برود

از بَر ِ ذهن فرامُشگر من ...

که شوم بار دگر من مدهوش ... »

.

.

.

اگه زشت بود از دل بود

بداهه ای در آغاز یک روز غم انگیز دیگر ...

سرما

انگار از آب بودم 

با کمی سرما یخ میزدم ...

.

.

۲۷_۲_۹۷

روز به خاک سپاری عمه

من منم ..

یکّه ، تنها ، رنجور و خسته

مانده ام پشت در های بسته

دست و پایی چنان مسخ ؛

قلبی شکسته

والِه ، حیران ... 

.

.

و شوقی که رفته ...


- Hanna -

زمانم رو به پایان است ...

زمانم رو به پایان است و من 

سر تا به پا اندیشه در اینم ...

« که آیا می شود برگردم و

باشم کمی بهتر ؟ »

.

.

.

شهریور ۹۴