مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

حواس پرتی به معنای خاص کلمه ...

امروز به قصد بیست گرفتن از سر جلسه بلند شدم
 غافل از اینکه به بد شانسی بدی گرفتار شدم !
بد شانسی بزرگی به نام « حواس پرتی » ؛
اونم نه از نوع معمولی ...
که از نوع بی سابقه !
.
.
.
و حواس پرتی سر جلسه # امتحان نهایی عربی یعنی ...
معنی کلمه « عثار » به معنی « لغزش » رو « گناه ، پلیدی و ناپاکی » نوشتن
نوع « معرفه » رو نوع « مشتق » دیدن ؛
نوع « جمع » رو نوع « جمله » دیدن !
قسمت  « للمحادثه » # رو « ترجمه کردن » ...
تو قسمت « تحلیل صرفی » ، ننوشتن « نقش کلمه » ...
.
.
.
زندگیم بی نظم تر از قبل شده
و حالا حتی « سر برگ » ها رو هم خالی میذارم ...
« کارت ورود به جلسه رو از مقنعه جدا نمی کنم ... 
_ انگار بخوام با خودم ببرمش خونه ! # _

_____________________________________________________________
۱#. « للمحادثه » یعنی « گفت و گو » ؛
این قسمت از امتحان معادل مکالمه غیر وصل کنید درس زبان انگلیسیه
ما باید این قسمت از تمرینات کتابو معنی کنیم [ از اون جا که در موردش توجیه نشده بودیم میتونیم بگیم جهلمون قصوری بود ! D: ]
۲#. اینجا کارت ورود به جلسه رو نمیتونیم از حوزه امتحان نهایی خارج کنیم
_ و دلیلشم واضحه _

خطاب به خودم ؛ خطاب به خودت ... ( و مابکَ داءٌ ... )

این متن یکی از تمرینای کتاب عربیمونه که وقتی به ترجمه ش گوش دادم محتواش به دلم نشست

( خصوصا بخاطر موقعیتی که توش بودم )

شاید «  تو » هم جزء مخاطبینش باشی ...



یا أیّها الشّاکی ! و مابکَ داءٌ ... کیفَ تغدو إذا غَدوتَ علیلا ؟

ای شکوه گر که دردی نداری ، چگونه باشی وقتی که دردمند شوی ؟


هو عِبءٌ علی الحیاة ثقیلٌ ... مَن یَظُنُّ الحیاةَ عبئاً ثقیلاً.

او (خود) بار سنگینی بر زندگی است کسی که زندگی را بار سنگین پندارد.


والذی نَفسه بّغیر جمالٍ ... لا یری فی الوجود شیئاً جمیلاً.

و کسی که خودش زیبا نیست ، چیز زیبایی در زندگی نمی بیند .


فَتمتّع بالصّبحِ مادمتش فیه ... لاتَخف أن یَزولَ حتّی یَزولاً.

پس از صبح بهره مند شو تا در آن هستی ، نترس که از دست برود تا برود .(تا صبح هست، از آن بهره مند شو)


أدرکَت کُنهها طیور الرّوابی ... فَمِنَ العارِ أن تَظَلّش جهولاً.

پرندگان دشت و تپه ها سرچشمه آن را یافته اند پس ننگ است که تو نادان بمانی .


تَتَغَنّی والصَقرُ قَد مَلَکش الجوَّ ...  عَلیها والصائدونَ السبیلا.

(آنان) نغمه سرایی می کنند در حالی که بازشکاری فضا را بر آنها صاحب شده است و شکارچیان راه را .


یا أیُّها الشّاکی ! وما بِک داءٌ ... کُن جمیلاً تَرش الوجودَ جمیلا.

ای شکوه گر که دردی نداری ، زیبا باش تا زندگی را زیبا ببینی .