مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

« آخرین پیشرفت تحصیلی » ...

سلام

درصدای پیشرفتو حساب کردم

والا با این وضع تدریس و البته درس خوندن من ! حتی بنظرم باید تشویقم  بشم با این درصدا ! D:

 ولی خب از اون جایی که آبروی یه آدم در میونه ! فقط اسم درسا رو می نویسم ...

ترتیب درصدام به قرار زیرن :

علوم اجتماعی

زبان

جغرافیا (  ! )

زبان و ادبیات فارسی ( = ترکیبی از ادبیات عمومی و اختصاصیمون )

عربی

تاریخ

( تا اینجا درصدا بین 53 و 95 بود )

ریاضی 

 فلسفه ... ( اجازه میدم سر این قضیه دلتون برام بسوزه ! ینی برا همه مون بسوزه ... )

.

.

.

دور قبل عربی و ادبیات و کلا هیچی رو خوب نزده بودم ! هرچند ریاضی و فلسفه رو بهتر از این مرحله جواب داده بودم ...

حقیقت اینه که من از نوبت اول اصلا لای فلسفه رو باز نکردم و دین و زندگی رو هم غیر از کنفرانس و اون امتحانی که با محدوده کم از همون درس کنفرانسی و آیات و اینا بود نخوندم و برا فهمیدن ریاضی هم وقت نذاشتم

پیش خودم اسمشو گذاشته بودم « اعتصاب » !

میگفتم بذار یه عده خوش باشن ...

( این یعنی افکار دیگران اهمیتشونو از دست دادن )



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


اگه میخوای نیت یا لیاقت کسی رو بفهمی به چشماش نگاه کن ؛

اونا به تو خواهند گفت قضیه از چه قراره !

.

.

.

« چشم ها قدرت روح را نشان می دهند »




استفاده از ماشین حساب مجاز نمی باشد !

به محض اینکه دفترچه های عمومی رو دادن ، یکی بلند خوند : 《 استفاده از ماشین حساب مجاز نمی باشد

یکی از بچه ها گفت : 《  ما مجازش می کنیم ! 》و بعد خندید ...

نصف بیشتر وقتمون گذشته بود و غیر از 5 - 4 نفر بقیه پاسخ نامه هاشونو داده بودن ...

که یه دفه صدای ماشین حساب بلند شد ! :|

( بعله همون که قبل آزمون خندیده بود داشت از ماشین حساب استقاده می کرد  )

با اینکه میدونستم میدونه ، میخواستم جلوی مراقب _ دبیر از همه جا بی خبر تاریخ _ جمله روی دفترچه آزمونو براش بخونم ؛ ولی این کارو نکردم ( آخه دفعه اول  نبود که از این موارد می دیدم و  سابقه تذکر دادن و « عملی » ندیدنم ماشالله ( ! ) کم ندارم  )

بعد از یکم حساب _ کتاب و شاید 《 رسوندن چند تا سوال به جواب 》 بود که خانم حسینی تبار _ مدیر مدرسه _ اومد و گفت : 《 ماشین حساب به هیچ وجه استفاده نکنین مجاز نیست ... جمعش کن 》

جمع کرد ... 

ولی درست چند لحظه بعد بود که دوباره صدای ماشین حساب بلند شد :|

البته این دفعه _ و مثلا به طور زیرکانه ای ! _ فقط صدای دکمه  صدا قطع کنش اومد ! 

حالا من !!!

 سر جام نشسته دارم محاسبات نامطمئن ریاضی رو بطور کاملا دستی انجام میدم !

آخه مگه نتیجه یه آزمون چقدر میتونه مهم  باشه ... !؟

همکلاسی عزیز ! بد نیست بدونی اگه حقت نباشه راه بجایی نمی بری ! حالا چه با ماشین حساب چه بدون اون ...

( باز خوبه حداقل سوالای عربیمون محاسباتی نبود ... یا مثلا ادبیاتمون ...   )

و اما من ...

از نتیجه آزمون قبلی به هیچ وجه راضی نبودم و بیشتر بخاطر سرماخوردگی و نداشتن تمرکز کافی بود که  وقت کم آوردم و از طرفی هم بیشتر وقتو برای عروض هزینه کرده بودم ...

ولی امروز _ با اینکه از نوبت اول به بعد درسا رو جدی نگرفته بودم و بعضیاشونم اصلا نخونده بودم _ راضی تر بودم و حداقل از عملکردم پشیمون نیستم !

البته تا تونستم عربی و ادبیات زدم D:

حداقل به این خاطر که به خودم ثابت کنم نتیجه آزمون اول نتیجه ای نبود که باید می بود ...

با درصدای پایین نفر پنجم شده بودم