مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

انتقام برادرانه !

رسول پشت در بود ...

درو که براش باز کردم خودم سریع برگشتم تو اتاق

اول سراغ مامان و بابا رو گرفت بعد رفت سمت تلفن که تو اتاق خودشه ...

به بابامون  زنگ زده بود و با مامان کار داشت ...

ولی ظاهرا به مقصودش نرسید

وقتی تو آشپزخونه بود تلفن زنگ زد

به من گفت گوشی رو بردارم

منم گفتم : « با من کار ندارن »

دوباره گفت :« بردار مامانه »

گفتم :« خودت بردار »

_ « بردااار »

_ « باش تا بردارم ... :| »

چند ثانیه بعد ، وقتی داشت میرفت گوشی رو برداره ، تلفن قطع شد !

با تمسخر بهش خندیدم 

.

.

.

کارش که تموم شد رفت

...  تلفن دوباره زنگ خورد ؛

با اینکه سریع قطع شد ، رفتم ببینم کیه ...
.

.

.

حدس بزن چی شد !!!

شماره رسول رو صفحه تلفن بود :|