مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

یادگاری های روی دیوار !

مشغول پاک کردن یادگاری های مربوط به کنکور و روحیات بد و خوبمم که روی دیوار اتاقم نقش بستن ...

الکی مثلا قرار بود به زودی روشونو رنگ بگیره … !

.

.

.

_________________________________

و اما بیشتر از بیست ساعته که بیدارم ... 

مظلوم تر از همیشه ... آروم ولی متحرک ... درست مث زامبی !!  

اگه کسی یازده روز بیدار بمونه 

بخوابه دیگه بیدار نمیشه!

.

.

.

مُردم حلال کنید

از اخبار جدید اینکه ...

۱. فردا شب عقیقه داریم ؛ خیلی مختصر قراره برگزار بشه و بیشتر کسایی که اینجا حاضرن اعضای قرآن دوره پدرن 


۲. بعد از سه ماه رفتم سایت شعر نو ، شعر نقد کردم 


۳. کتاب دین و زندگیم بالأخره ساعت ده شب به دستم رسید :|  


۴. و اینکه ... امشب قرعه کشی مشهد به اسم من افتاد ... 

.

.

.

خانم هاشمی :

دیگه لازم نیست واریز کنید قرعه کشی به ح جان  ( = من  ) افتاد 

_ باز بیاین بگین من بازدهی ندارم ... ( !!! ) 


.

.

.

راستی موضوع دادن پول  ِ واریز نشده ، به بنده هم مطرح شد ! ولی مگه تو خواب شبم ببینم 


____________________________________________

اصلا هم نمیدونم پول تو جیبی چیه 

دستاویز عقلانی

... « از گناهانم گریزانم ؛

ولی آن ها به دنبالم

چه خواهم کرد من آخر ؟

چه خواهد کرد پنهانم ؟!

از آن روزی که من رفتم ،

به دنبال خطاهایم

چه رخ داده ست بر من ؟

ــ بر من مفلوک ــ

که هر آیینه می ترسم ؟

... نادانم ؟ نمی دانم !

ولی ای کاش قادر بود

من را نیز بخشاید

ــ نادانی ــ *

ولی آیا

حاضر بود

« دستاویز ، عقلانی » * !؟ »


۸ | ۱۱ | ۹۴


_____________________________

* منظور اینه که کاش « نادانی »

 [ مشروط به اینکه نادان باشم ]

 بتونه باعث تبرئه من بشه


* اشاره به یکی از آیات قرآن


پاسخگوی انتقاداتتون هستم

.

.

.

این شعر بداهه ضعیفیه که ۸ | ۱۱ | ۹۴ گفتم

این پست ، به صورت چرک نویس در اومده بود تا ویرایش بشه

ولی الان فقط تاریخ مطلبو عوض کردم


پی نوشت :

بخوام شعرو تغییر بدم از کلمه "می ترسم "به بعد حذف میکنم 

دستاویز به معنای "بهانه " ست

چرا ...

.

.

.

چرا همه استرس دارن من بی خیالم ؟

چون من رو دور بر عکسم ... 

یا  اینکه خودمو باختم و تسلیمم ؟

ولی اگه بی خیالم پس چرا هی وزن کم میکنم ...

چرا مشکل جسمانی پیدا کردم

و چرا دوباره وسواس اومده سراغم ؟

موهام کم پشت شده …

وقتی صحبت از جمع بندی و غیره میشه همون قدر که باعث واکنش دفاعی دیگران میشه 

من نوعی رو هم بی خیال و نا امید می کنه

ولی اصلا حاضر نیستم ناراحتی ها و نگرانیمو به کسی که احتمال میدم متأثر بشه انتقال بدم ؛ چون به دور از انسانیته 

حتی اگه اون فرد دشمنم باشه !

اراده م سسته ؛

ضعف دارم ... باشه 

با عملم شورشو در میارم 

ولی نمیخوام اعتراف کنم !!

پس ترجیح میدم آروم به نظر برسم


اینارو گفتم بدونید بی تفاوت نیستم 

فقط یکمی 

بخاطر شرایط روحی اخیرم 

درونیات و عکس العملم فرق میکنه

ولی مطمینم حتی اگه به دلایلی 

بیش از اندازه در مورد درسم حساس بودمم ...

سعی میکردم و میتونستم اون قضیه استرس زا رو درون خودم حل کنم 

دوست من ...

منظورم برای الان نیست 

ولی اینقدر حساس نباش 

بازم معذرت میخوام 

با این حال واقعا فکر نمیکردم تأثیر اون شوخیم که جزء حرفای عادی من و دوست صمیمیم فاطمه محسوب میشه اینقدر ناراحتت کنه 

.

.

.

فاطمه خوبی دوست من ؟

تیکه جدید چی داری تو چنته ...

کنکور قبول نمیشم مگه نه ؟!

نمایشگاه کتاب ...

سلام و صبح بخیر ...


بچه ها نمایشگاه کتاب زدن میاین با هم بریم ؟

.

.

.

مخاطبان : سعیده ، فرزانه ، فاطمه ، مهری ، فاطیما ...


صبحا که هیچی...

عصر از پنج تا هفت بازه 

موقعیت : فرمانداری قدیم ( نزدیک سالن ارشاد می افته )



کشتار در جنگل چوب سرخ...

.

.

.

مزخرف ترین فیلم ترسناکی که دیدم ...


___________________________________


از دوم دبستان با انیمیشن سرزمین اشباح و فیلمی که نقش اصلیش گرگ نما بود و فوق العاده ترسناک هم بود ! و البته فیلم پر طرفدار شوالیه سیاه ، فیلم ترسناک دیدنو شروع کردم 

ژانر مورد علاقه م ترسناک سر و ته دار سانسور شده بود

فیلمای مورد پسندم فیلمایی بودن که اوج ایجاد وحشتشون در گاز گرفتن ، زخمی کردن و در کل بر محوریت گرگ نما و خون آشام ها و گاهی هم مرده متحرک بود 


حق میدم اگه بخواین بگین بهت نمیخوره ...

همون طور که یکی از بچه های مجازی بهم گفت :

جالبه که فیلم ترسناک دوست دارین ...

ولی خب منم نمیدونم دوستان چه فیلمایی میبینین یا علاقه دارن و این بخاطر اینه که شاید تا به حال راجبش صحبت نکردیم 

.

.

.

اینم از اسامی چند تا از فیلمایی که دیدم...

آیم فرانکلین ( نبرد بین شیاطین و فرشته ها و موجودی انسان نما و مثلا بی روح ! که از وصله شدن اجزا مختلف اجساد به هم به وجود اومده بود و با فرشته ها همکاری کرد ... )

هابیت ( این فیلم که خودم همه شو ندیدم مشکوک به فراماسونری بودنه... هابیت اسم نقش اصلی فیلمه که دکتر واتسون _ همون همراه همیشگی شرلوک _ بازی میکنه ؛ البته این فیلم جلوه های ویژه خیلی طبیعی ای داره و فقط واسه بچه ها ترسناکه )

دنیای مردگان ( چهارسال پیش فقط تا قسمت ۲ یا ۳ دیدمش ؛ موضوع :نبرد گرگینه ها و خون آشام ها )

مجموعه فیلمای گرگ و میش ، ماه نو و روشنایی ( تو آیلایت )

که از روی رمانایی به همین اسامی و به نویسندگی خانم اسافنی مه یر ساخته شده ( خوندن دو تا رمان اولش پیشنهاد موکد بنده ست که حتی از فیلماشم قشنگ تره ... )

در برهه ای از زمان ، فیلمای زامبی( مردگان متحرک ) هم می دیدم

وارم بادیز و د واکینگ دد ( این فیلم فقط تا فصل سه که سانسور شده هست پیشنهاد میشه ) 

... هر دو بر محوریت زامبیه

پسر گرگ نما و پارت هایی از آنابل و احضار روحم تو آپارات دیدم ...

.

.

.

اینم از حسن ختام : 

ذکر بعضی از اسامی بالا ، بی منظور بوده و به معنای تأیید محتوای آن ها نمی باشد ...


دلم حناق میخواد و گریه های بلند ... ( شاید بعدا رمز گشایی شد )

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سوتی های فاحش در کانال های تلگرام !

یکی از سوتی هایی که شاهد بودم این بود که یکی از کانالا ،

تو تبلیغاتش از یه کانال دو تا تبلیغ گذاشته بود ...

اولی در معرفی کانال جوک مورد نظر نوشته بود : « جوک هایی کاملا منطبق بر اخلاقیات و چه و چه ! نیاین از دستتون رفته و از این حرفا ! »

و دومی با علامت « ۱۸+ !! »

و البته هشدار : « جنبه نداری نیا تو ! » 

و فاحش تر اینکه این دو تا تبلیغ دقیقا پشت سر هم ارسال شده بودن ! :|


یکی دیگه از سوتیایی که دیدم 

یه پیام حاوی لینک دعوت بود که جوین می شد به دو تا گروه « بزرگترین گروه دخترا و پسرای بالای پونزده سال تلگرام ! »

و بعد پایینش نوشته بود : « ورود زیر ۱۸ سال ممنوع ! » :|

.

.

.

یه بارم تو یه کانال اخلاقی _ معنوی ...

قاطی تبلیغاتی که معمولا کانالا از کانالای مختلف دیگه دارن ،

چند تا تبلیغ نامناسب و متضاد بود ...

که حالا چون من جزییاتشو یادم نیست بنا رو بر این میذاریم که چنین چیزی نبوده !!

راستی دیدین جدیدا می نویسن ۲۸ + ؟!

هدفشون دقیقا چیه !!؟


کاش یاد بگیرم اعتماد نکنم !

گاج نقره ای دین و زندگیم دست دوست دوستمه ...

سه هفته پیش بعد اینکه کار دوستم باهاش تموم شد خودش کتابو آورد خونه مون و اومد تو و پذیرایی و اینام ازم خواست !

ولی درست یک ساعت بعد ، وقت رفتن « دم در » دیدم باز همون کتابو برداشته ببره ! :|

گفت دوستم لازم داره و تا آخر همین هفته بهت بر میگردونه ...

منم با یه حساب سر انگشتی ذهنی دیدم تا آخر هفته سه روز بیشتر نیست !

بزرگواری بی جا به خرج داده ، گفتم :

باشه ...   دیر ترم آورد اشکالی نداره    ( # لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود !!  )

با امروز تقریبا یک ماهه هر روز منتظرم کتابم بدستم برسه ... ولی مگه این اتفاق می افته !! 

و با امروز یه هفته ست دارم پیام میدم به دوستم که : کتابمو بدستم برسون ... دیگه وقتی نمونده و ... کار به گله هم رسید حتی ! ( تو پیام قبلی گفته بودم : انتظار داشتم هوامو داشته باشی ، کتابم هنوز دست دوستته ؟ )

ولی افسوس که غیر از یه پیام حاوی " باشه عزیزم " ، اونم فقط بعد همون روز اول که البته پوچ و تو خالی بود !! هیچ جوابی نگرفتم ...

پس چند دقیقه پیش پیام دادم :

« سلام 

... ( = اسمش )

امروز 

حتما حتما حتما کتابم بدستم برسه باشه ؟ بیشتر از سه هفته گذشته …

اگه دوستت نمیتونه بیاره حاضرم خودم برم در خونه شون بگیرم !!!!

ینی تا این حد !!!! :|

منتظرم ... »

.

.

.

ته دلم عصبانی ام ؛

خیلی هم ... !!!

... 

_______________________________

سادگی شما ،

گرگ  درون آدم ها را بیدار می کند ...

.

.

.

کاش یاد بگیرم اعتماد نکنم !


اینم از نکته داخل پرانتز ! :

متنی که کنارش علامت # داره ، آخرین دیالوگ یه نمایش نامه ست ؛

از قضا از زبون گرگ ؛

اما این بار ... گرگی که  فریب خورده بود !