مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

می خواهمت تو را

« میخواهمت
تو را که برایم مقدسی
مهرت فتاده
بر آبگینۀ سُرخین قلب من
_ مقدار آن بسی _ »

می بینمت
عروج می کنم از لا به لای ابر
دستی زنم ز شدت شوقم در آسْمان
سرکشان و مست

می بینمت ولیک
حیرانم و لرزانم و
 فارغ ز هر مکان ...
_از جُور کهکشان_
وز اعتبار بختم و کوتاهی جَبین
از شرم رخسارۀ آن چهرۀ عبوس ....


(( افتاد دیده ات به من و
«دَم» به سینه ماند! ))


تیری ز سویت آمد و این سینه را خلاند
آن برق خشم را به چه سان می برم ز یاد؟
مهری که 
پروریده‌ام اش

 ناگهان فسرد ...

.

.

.

دوستان عزیز لطفا بگید با خوندن ابیات بالا چه صحنه ای براتون تداعی شد ؟

لطفا اگه بازدید می‌کنید حتما جواب این سوالو بدید . با تشکر


حَنّا آریانژاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد