مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

مکنونات مکتوب

» بین خودمون بمونه ! «

غمگینم ...

.

.

.

شرمنده اگه بروز میدم ......

دلم برای دوران خوش زندگیم تنگ شده

صادقانه بگم

_ احساس آزادی نمی کنم 

.

.

.

و استرس تمام وجودمو فرا گرفته ...



_____________________________

پی نوشت :

آشنای مجازی راست می گفت ...

الان به مطالب اخیر دقت کردم

همه شون غم انگیز بودن 

شرمنده ی دوستان ...

Hanna



نظرات 8 + ارسال نظر
هستی سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 18:12

لطفا کامنت قبلیم رو تایید نکن
یه دردل دوستانه بود
همین

ای جانم الان خوندم شرمنده...
شاید خواستی با حرفی که زدی شرمنده م کنی ...
میدونم همه چی گذرا هست
ولی از این مورد...
نمیتونم بگذرم
چقدر دردناکه اگه تقدیر یه چیز دیگه بخواد......
هستی تو چهارمین نفری هستی که میگه «تایید نکن»...
بنظرت این نشانه چیه؟
ممنون دوستم بابت دلگرمی دادنت

:) چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 20:59 http://my-netbook.blogsky.com

چرا استرس بخاطر کنکور؟
انشاءالله موفق میشی

بخاطر زندگیم..

هستی پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 19:29

بقیه رو نمیدونم ولی من که گفتم تایید نکن چون نمی خوام کسی با خوندن کامنتم بهم احساس ترحم کنه
البته شاید من بد فکر می کنم ولی بهرحال....

ای جانم پس قضیه این بود ؟ :)
تقدیم به شما :
راستی مطمئن باشم وب نداری ؟
ممنون از اینکه قابل دونستی و سر میزنی
مچکرم

هستی پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 19:42

راستی یه سوال وقتی خیلی تنها می شی یا ناراحتی حالا به هر دلیلی چی کار می کنی؟
البته اگه فوضولی نباشه

چه تأمل بر انگیز
خوب یا بد ، میرم تو پناهگاهم ( اتاقم )
و معمولا حرص میخورم
و اگه خیلی دلم پر باشه با اعضای خانواده م در میون میذارم و برای جلوگیری از عذاب وجدان بعدش ، چیزی از نام و نشون طرف نمیگم
تو چیکار میکنی ؟

هستی جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 10:48

میرم پیش مامانم
بعد باهاش صحبت می کنم از تمام اتفاقاتی که افتاده
کاملا که خالی شدم برمی گردم...



وب ندارم یعنی داشتم بعدش منحل شد

هستی یه چیزی بگم؟
من قبلا روحیاتم خیلی خوب بود ، تو جمع دوستام می خندیدم و شاید خونسرد ترین و بیخیال ترینشون بودم
ولی به مرور زمان شروع کردم به تغییر کردن و الان حسرت اون تفییراتو میخورم
امیدوارم شما عزیزم به تغییراتی که من کردم دچار نشی
میخوام بگم همیشه در خود فرو رفتن بد نیست
مطمئنم دید عمیقی داری که شاید بعضی وقتا اذیتتم بکنه و نخوای ادامه داشته باشه
اینطور نیست؟

هستی دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 13:18

من اونطور که بزرگ شدم زندگی می کنم نمی دونم منظورت از بدی چیه. واظح تر بگو نمی فهمم


تو شبکه های اجتماعی نیستم شاید یه وقت دیگه باشم ولی الان وسط مدارس و کار ها نه.....

لطفا نظر قبلی ام رو بردار نوشتم برای خودت

سلام دوستم
منظور من بد بودن [ یا خطا داشتن ] نیست
منظورم بد شدنه !
خیلی از آدما تا یه مرحله از زندگیشون راضی ان
از اون به بعدش نه
و شاید دیگه نتونن خودشونو ببخشن یا دوست داشته باشن
هستی «معصومیت» واقعا یه چیز ارزشمنده
البته منظورم این نیست که کسی واقعا بی گناه باشه ! چون نمیشه
منظور من آدمیه که خوبیاش خیلی خیلی بیشتر از بدیاشه
من بارها با خودم میگم کاش وقتی پونزده سالم بود با همسرم ازدواج میکردم چون هر چی زمان میگذره از معصومیت افراد کم میشه شاید چون نفس سرکش تر میشه و زمینه های اشتباهات بیشتر میشه
خلاصه کنم : بهت غبطه میخورم از اینکه پونزده ساله ای!
حاضرم خیلی چیزارو بدم ولی برگردم به همون سالا
گرچه آرزوی محالیه.....

در مورد عضویت تو فضاهای مجازی کارخیلی خوبی میکنی
_ درس خونی ?! :)

هستی پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 16:58

درود.
درس... تنها چیزیه که می تونم کمتر به گذشته و اتفاقات دور و برم فکر کنم..
اینجا خیلی اتفاقات افتاده.. خیلی پرم
حس می کنم نیاز دارم با کسی حرف بزنم.. کسی مثل یه خواهر
درباره 15 سالگی بهم غبطه نخور سالای بدی رو پشت سر گذاشتم
هر چند منم دوست دارم برگردم به بچگی هام
حس می کنم هر چی بزرگتر می شم بیشتر می فهمم و همین هم باعث آزارمه

اینروزا یکی رو میخوام که درکم کنه....

سلام هستی
این دفعه سومه که نظرتو جواب میدم ولی بلاگ اسکای ثبت نمیکنه
علتشو نمیدونم

هستی جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 19:45

.....
متاسفانه من سر در نمیارم....یکم تو کامپیوتر یا کلا تکنولاژی خنگم

بخاطر پست های قبلی معذرت می خوام حالم چند روز بود که خیلی گرفته بود ..... چرت و پرت نوشتم اگه ناراحت شدی یا حالا هر چی بازم ببخشید

خواهش میکنم مسئله ای نیست.
حالا مگه من خوبم.
خدا میدونه که تو فکرم چی میگذره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد