ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم ...
من می گریستم به اینکه :
حتی او هم ...
محبت مرا از سادگی ام می پندارد !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا که تغییرات بوجود اومده در من ـ ظاهر و باطن ـ همش به من القا می کنن که « بیش از اندازه تغییر کردم » ،
حالا که دیگه صبوری قبلو ندارم ... قاطعیت قبلو ندارم
مثل همیشه سرخوش نیستم و خیلی زود ، خوشحالیم محو میشه
و تغییرات ریز اما مهم دیگه که
دوست ندارم به زبون بیارمشون و ناباورانه تلقی بشن ...
میخوام از فرصت استفاده کنم و بعضی از اخلاقیات یا سیاستای اشتباه و ناخواسته زندگیمو بذارم کنار ...
میخوام نصیحتای دوستانه اطرافیانمو جدی بگیرم
و در راس اونا اینکه :
« دیر تر اعتماد کنم »
و شکامو گاهی بروز بدم ... خب چه اشکالی داره ؟ هر چند ... رفتارم در این مورد ، از آخرین قراری که با خودم گذاشتم تا الان ، به آرامش و رشد خودم کمک کرده بود ...
و البته از گمان بد جلوگیری می کرد !!!
خب کی میتونه با دیدن رفتارای ظاهری کسی ، بتونه علت کنش ها شو درک کنه و به فراست ، دریافت ... !!
مثلا بفهمه طرف مقابلش یه دوره شکاکی و حساسیتو قبلا پشت سر گذاشته و به جایی رسیده که فهمیده صحبت کردن با بیشتر آدمای اطرافش و کلا ارتباط داشتن باهاشون مصداق همون « فریاد در گوش های کره » ...
.
.
.
میخوام بیشتر از غرورم محافظت کنم
باشد که بفهمند ما هم ... !!!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آدرس پایین ، آدرس قدیمی ترین وبلاگمه
و متن اول پستو از اونجا کپی گرفتم :
( آدرسو زیاد جدی نگیرین ! مولتی یوزر فرومم بود ... زهرا ! تو مطمئنا از همه بیشتر یادته ... )
.
.
.
I want to Back ...
مرسی ک تو پست اسممو بردی.یجور حس غرور بهم دست داد! (عقده ای نیستم)
*حس نوستالژیکی داشت :))
خان داداش عمل چی داشتن؟0-: (البته اگه فضولی نباشه)
راسی عیدتم مبارک
عید تو هم مبارک ... و ممنون
آپاندیس